حدود نیم‌قرن پیش به‌طور اتفاقی وارد عرصه بازیگری شد و به‌خاطر علاقه‌اش به این حرفه قید کارش در شرکت مرسدس بنز آلمان را زد. مجید مظفری بارها نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فجر شد و برای بازی در فیلم «مسافران» سیمرغ بلورین را به خانه برد.

مجید مظفری

همشهری- پریسا نوری: این بازیگر سینما و تلویزیون که از هفته گذشته با سریال «محرمانه» از قاب شبکه سوم سیما مهمان‌ خانه‌هایمان است، در گفت‌وگو با همشهری از فعالیت‌های هنری و روزمرگی‌ها و دغدغه‌هایش می‌گوید.

قسمت اول سریال تلویزیونی محرمانه از امشب روی آنتن تلویزیون می‌رود، موضوع این سریال چیست؟

این سریال روایتی جذاب از پیشرفت‌های علمی دانشمندان کشورمان در حوزه پزشکی و توطئه دشمنان است که تلاش می‌کنند با ایجاد اخلال مانع دستیابی به این موفقیت‌ها شوند اما...

چطور به گروه بازیگران این سریال پیوستید؟

کارگردانی این کار با آقای محمود معظمی هست. من قبلا با او کار کرده بودم و شناخت داشتم. وقتی پیشنهاد بازی داد و سناریو را خواندم به‌نظرم آمد که قصه پرکشش و جذابی است. تیم فنی و کارگردانی و سایر عوامل پشت دوربین هم حرفه‌ای و کاربلد هستند برای همین اواخر سال‌۹۹ قرارداد بستیم و بعد از چندماه ضبط را شروع کردیم.

فکر می‌کنید این سریال می‌تواند با محصولات شبکه خانگی یا سریال‌های خوب تلویزیون رقابت کند؟

بله آقای معظمی و بچه‌های گروه خیلی برای این سریال زحمت کشیدند؛ من چند سکانس را دیدم و متوجه شدم کار خیلی نرم و خوش‌ریتم و به‌اصطلاح تلویزیونی هست و فکر می‌کنم بین مخاطبان بازخورد خوبی خواهد داشت.

برگردیم به گذشته و ماجرای ورودتان به دنیای بازیگری.

ورودم به بازیگری کاملا اتفاقی بود. سال ۱۳۴۷ وقتی ۱۸ ساله بودم با یکی از دوستانم که در تئاتر حضور داشت به تماشای تمرین یک نمایش رفتم، آنجا پیشنهاد دادند نقش کوچکی را بازی کنم و من هم قبول کردم. سپس در همان تئاتر یکی از بازیگران اصلی دعوایش شد و رفت که بعد از آن نقش او را هم بازی کردم. ۲ سال بعد، با ۲ پلان در فیلم «پایان تاریکی» به کارگردانی حسن شیروانی جلوی دوربین رفتم و کم‌کم پایم به سینما و تلویزیون باز شد.

قبل از بازیگری، کارمند شرکت مرسدس بنز بودید، درست است؟

بله به‌خاطر تسلطم به زبان آلمانی، در شرکت مرسدس بنز کار می‌کردم و از طرف شرکت برای گذراندن یک دوره آموزشی به آلمان اعزام و مکانیک این شرکت شدم، ولی برای بازی در تئاتر کارم را رها کردم.

هیچ وقت از این انتخاب پشیمان نشدید؟

راستش خیلی وقت‌ها فکر می‌کنم که اگر کارم را ادامه می‌دادم به لحاظ مالی وضعیتم خیلی بهتر بود. نه فقط من بلکه خیلی از هنرمندان در حقشان کم لطفی می‌شود و به تناسب زحمتی که می‌کشند، در دوره بازنشستگی و از کارافتادگی از حق و حقوق مناسب برخوردار نیستند. به‌نظر من مدیران صدا وسیما باید هنرمندان را از خود بدانند، خودی و غیرخودی نداشته باشند، با آنها بیشتر وقت بگذرانند. اجازه بدهند هنرمندان برایشان صحبت کنند و حرف‌هایشان را بشنوند. یک زمانی آقای ضرغامی درماه حداقل یکی دو بار با هنرمندان صبحانه می‌خوردند و به حرف‌ها و درددل‌هایشان گوش می‌کردند که این در نتیجه کار هنرمند خیلی تأثیرگذار بود.

از چه زمانی به‌عنوان هنرمند و بازیگر شناخته‌شده و معروف شدید؟

سال ۱۳۵۱ وقتی نمایشنامه «آسیدکاظم» را بازی کردم، جماعت تئاتری و هنری من را شناختند و سال‌های ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵، ۲‌سریال تلویزیونی بازی کردم به نام غریبه و گرفتار که خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت و دیده شد. بالطبع بازیگرهایش هم دیده و معروف شدند.

در بیش از ۵۰ فیلم و سریال بازی کرده‌اید که برخی مثل جنگ نفتکش‌ها و سگ‌کشی و... به‌اصطلاح بیشتر دیده شدند. به زعم خودتان مردم شما را با کدام فیلم به یاد می‌آورند؟

مردم از هر فیلم و سریالی که خوش‌شان آمده و نقشم در ذهنشان مانده من را می‌شناسند. مثل فیلم آوار، سگ‌کشی، تشکیلات و... گاهی اسم فیلم‌ها را من یادم نمی‌آید. مثلا همین چند روز پیش یکی من را دید و گفت «در فیلمی از میدان مین عبور کردی آن صحنه را هیچ وقت یادم نمی‌رود و...» جالب است که من خودم یادم نمی‌آید اسم آن فیلم چه بود.

صحبت از مردم شد. حتما خاطرات بسیاری از برخورد مردم در کوچه و خیابان دارید؟

بله، مردم خیلی به ما هنرمندان محبت دارند و همه برخوردهایشان به قدری مهرآمیز است که در یاد آدم می‌ماند. ولی گاهی برخی، حرف‌های جالبی می‌زنند. مثلا طرف فیلمی را دیده که من آنجا ۴۰ ساله بوده‌ام، بعد که مرا در خیابان می‌بیند می‌گوید «ای وای چقدر پیر و شکسته شدی؟ چقدر درب و داغون شدی و... و. ‌» من از این حرف‌ها ناراحت نمی‌شوم، برعکس خنده‌ام می‌گیرد و می‌گویم به جای اینکه روحیه و انرژی بدهید این حرف‌ها را می‌زنید؟ و...

علاوه بر سینما و تلویزیون، در چند سریال شبکه نمایش خانگی هم بازی کرده‌اید. اولویت‌تان کدام است. سینما، تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی؟

اولویت اول من تئاتر است. تئاتر یک‌جورهایی تعمیر و چکاپ کامل بازیگر هست و به حضورش در سینما و تلویزیون کمک می‌کند.

پس معتقدید خانه اول‌تان تئاتر هست؟

نه دنبال این اداها نیستم که بگویم خانه اولم تئاتر است و... ارتباطم با تئاتر اینطور است که وقتی فکر می‌کنم از حس و حال بازیگری دارم دور می‌شوم باید یک تئاتر کار کنم تا به‌اصطلاح دوباره آپدیت شوم. حس و حال بازیگری، تداوم حس و خیلی چیزهای دیگر هست که سینما و تلویزیون به بازیگر نمی‌دهد و فقط در تئاتر می‌توان به آنها رسید.

فیلمبرداری محرمانه تمام شده، الان مشغول بازی در چه فیلم و سریالی هستید؟

یک کار سینمایی و یک‌سریال نمایش خانگی پیشنهاد شده، ضمن اینکه از یکی دو روز دیگر هم برای اجرا به پردیس تالار شهرزاد می‌روم.

بزرگ‌ترین آرزویتان چیست؟

چند شب پیش تولد دخترم نیکی بود. در صفحه مجازی یک عکس مشترک گذاشتم و برایش آرزو کردم سفیدبخت شود. آرزویم خوشبختی دختران سرزمینم هست.


دختر شما هم در چند اثر نقش ایفا کرده، ولی گویا شما چندان موافق بازیگری‌اش نیستید؟

خیر اینطور نیست، این مربوط به زمان قبل بود که یک بنده خدایی صحبت نسنجیده‌ای درباره بانوان سینما کرد و من با خودم گفتم وقتی نگاه یک هنرمند اینگونه است وای  به‌حال بقیه. البته آن فرد بعدها عذرخواهی کرد و ماجرا تمام شد. اما الان با بازی دخترم موافقم و اتفاقا نیکی در یکی از فیلم‌های در حال اکران، نقش دخترم را بازی می‌کند.

صحبت از کارگردانی شد. در خبرها خواندیم در حال کارگردانی فیلمی به نام مرد ایرانی هستید. از اکران این فیلم چه خبر؟

با آقای فرحبخش درباره سناریو صحبت کردیم و هر دو به این نتیجه رسیدیم که فعلا دست نگه داریم.

در کارنامه‌تان چند تله‌تئاتر و فیلم تلویزیونی نویسندگی و کارگردانی کرده‌اید. قصد ندارید کارگردانی را به‌طور جدی‌تر دنبال کنید؟

نویسندگی و کارگردانی را دوست دارم ولی اولویتم بازیگری هست. البته وقتی طرحی به ذهنم می‌رسد به دوستان می‌دهم تا بنویسند. مثلا طرح سریال پدرسالار و شاه‌گوش را من دادم که در تیتراژ هم اسم من بود ولی خیلی طرح‌هایی که پیشنهاد داده‌ام را دوستان بدون نام کار کرده‌اند. در کل می‌توانم بگویم فیلمنامه‌نویس و کارگردان نیستم ولی اگر خدا بخواهد بازیگر هستم.

در آستانه ۷۴ سالگی و با بیش از ۵۰ سال سابقه بازیگری، قصد ندارید بازنشسته شوید؟

بازیگری یک شغل عمری است و بازنشستگی ندارد، مگر اینکه فرد از نظر جسمی و روحی دچار مشکل شود.

دوست دارید چه نقشی را بازی کنید؟

دلم می‌خواهد نقش یکی از پادشاهان پیشین ایران، کورش را ایفا کنم.


برای نوشتن سناریوی این نقش یا ارائه طرح کاری هم کرده‌اید؟

خیر، زورم به نوشتن چنین سناریویی نمی‌رسد اما خبر دارم که یکی دو نفر از همکاران مشغول نوشتن متن هستند و امیدوارم به نتیجه برسد و بازی در این نقش را به من پیشنهاد بدهند.


چقدر با مخاطبان در فضای مجازی ارتباط دارید؟

مردم در صفحه مجازی هم مثل دنیای واقعی لطف و محبتشان را ابراز می‌کنند ولی در صفحه‌ام نزدیک به ۱۲۰ هزار مخاطب دارم و طبعا فرصت ندارم به همه پاسخ بدهم.


اهل سفر هستید؟

خیلی زیاد.

معمولا کجا می‌روید؟

اولویتم رفتن به شهرهای تاریخی مثل اصفهان، کاشان، یزد و... است.


آخرین بار کی سفر رفتید؟

همین اواخر ‌ماه گذشته به یزد رفتم.


به جز بازیگری حرفه دیگری هم دارید؟

حرفه دیگری ندارم ولی ‌ای کاش داشتم که می‌توانستم از نظر اقتصادی خیلی کارها را انجام دهم و جبران کنم.


بزرگ‌ترین حسرت‌تان در زندگی چیست؟

خدا را شکر هیچ وقت حسرت چیزی را نخورده‌ام.

مجید مظفری: آرزویم خوشبختی دختران سرزمینم است



آسایشگاه ویژه هنرمندان
اوایل سال گذشته بود که خبر انتقال یکی از بازیگران پیشکسوت به آسایشگاه و پیگیری‌های وزارت ارشاد، جامعه هنری و عموم مردم برای سامان‌بخشیدن به وضعیت آن هنرمند در فضای مجازی منتشر شد. مجید مظفری با یادآوری آن رخداد، ساخت آسایشگاه ویژه هنرمندان را از انتظارات به‌حق هنرمندان می‌داند و می‌گوید:‌ ما در سال‌های اخیر بارها از مدیران مربوطه خواسته‌ایم، یک آسایشگاه برای هنرمندان پیشکسوت بسازند تا دوره بازنشستگی و سالمندی و از کارافتادگی، دور هم جمع شوند و خاطرات مشترکشان را مرور کنند و...امیدوارم این خواسته در این دولت محقق شود.

تجربه مرگ و زندگی
مجید مظفری که حدود ۷۳ سال قبل، در یک روز سرد زمستانی در تهران به دنیا آمده روایت‌ جذاب و شنیدنی از تولدش برایمان نقل می‌کند؛ «من و برادر دوقلویم به فاصله نیم ساعت به دنیا آمدیم. وقتی برادرم به دنیا آمد ماما گفته بود بچه دوم (یعنی من) مرده به دنیا آمده. من را در پارچه‌ای پیچیده و در لگن گذاشته بودند که بعد از ناهار دایی‌ام ببرد و در قبرستان ابن‌بابویه به خاک بسپارد. هوا بسیار سرد بوده و برف سنگینی هم باریده بود. خاله‌ام به حیاط می‌رود و می‌بیند پارچه‌ای که دورم پیچیده‌اند تکان می‌خورد و متوجه‌شدند که زنده هستم و مرا به داخل بردند و خلاصه نجات پیدا کردم.» این هنرمند در یکی از تمرین‌های تئاتر، با تجربه‌ای نزدیک به مرگ روبه‌رو شده، در این‌باره می‌گوید:‌ چند سال پیش در یک کلاس تمرین تئاتر داشتم. قرار بود در یک صحنه نقش کسی را بازی کنم که با برق خودکشی می‌کند. حس گرفتم و وارد اتاق شدم که مثلا خودکشی کنم. چراغی در اتاق آویزان بود، روی صندلی رفتم که با برق خودکشی کنم که به‌طور واقعی برق من را گرفت و به زمین افتادم. از بالا آدم‌ها را می‌دیدم که اطرافیانم ناراحتند و دورم را گرفته بودند و تلاش می‌کردند من را نجات دهند. بعد از اینکه به‌هوش آمدم چند روز بعد یادم آمد که این اتفاق برایم افتاد و گفتم من همه اینها را می‌دیدم.

اجرای تئاتری قدیمی در شهرزاد
مجید مظفری این شب‌ها علاوه بر سریال محرمانه، با نمایش «بنگاه تئاترال» در پردیس تئاتر شهرزاد هم هنرنمایی می‌کند. او که معتقد است این نمایشنامه را همه ایرانی‌ها باید ببینند در این‌باره می‌گوید: «بنگاه تئاترال» حال و هوایی تخت‌حوضی دارد و یک نمایش فولکلور قدیمی و ایرانی است. در این اثر که از قصه‌های کهن است، پهلوان جوان به وسیله شخصیتی به نام وروره جادو طلسم شده و در خواب فرو می‌رود و دخترک عاشق داستان تصمیم می‌گیرد طلسم را نابود کرده و جوان را از خواب بیدار کند.» نمایش «بنگاه تئاترال» که ۵۰ سال پیش به نویسندگی و کارگردانی علی نصیریان و بازی فخری خوروش، عزت‌الله انتظامی و... روی صحنه رفته بود، از ۹ مهرماه به کارگردانی هادی مرزبان و بازی مجید مظفری، علی فتحعلی، رسول نجفیان، داود فتحعلی‌بیگی، محمود بصیری و... در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا می‌شود.

کد خبر 792181

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha